امشب بعد از ۴ سال بالاخره مسیری رو که ۴ سال

پیش شروع کرده بودم به اتمام رسید

روز فارغ التحصیلی من روز عجیبی بود

روز یکم تیر یک روز خوب و به یاد ماندنی با شخصی خاص بود

روز بعدش رفتیم اتلیه و عکس های قشنگ با لباس فارغ التحصیلی مون گرفتیم

چقدر ذوق اون روز رو داشتم صبح روز شنبه با مهدیه رفتیم

دنبال لباس فارغ التحصیلی بعدش رفتیم شهرک آزادی

از رزگل دسته گل خریدیم وای دست گل آفتابگردونم خیلی قشنگ بود

چقدر اون روز توی آتلیه به من خوش گذشت آ

آهان راستی امروز توی دانشگاه برامون جشن فارغ التحصیلی

گرفته بودند داخل یه سالن آمفی تئاتر نمی‌دونم چرا ولی اصلاً

بهم خوش نگذشت فضاش حال و هوایی که داشتم اینکه

خیلی از بچه‌ها با خانواده‌هاشون اومده بودن شاید دلتنگ بودم

شاید حالا هر عامل دیگه‌ای کلاً دوست نداشتم ولی سوگندی که

خوردیم ن قسمت که کلاهمونو پرت کردیم خیلی خوب

بود به یاد موندنی بود امروز بهار و مهدیه پیشم بودن الان که دارم

این رو با تایپ صوتی تایپ می‌کنم نشستم توی حیاط کنار

باغچه روبرو مهدیه داره با امیر صحبت می‌کنه هوا خیلی خوبه

آی نگم از هوای اینجا چقدر خنک چقدر تمیز با اینکه تابستونه

ولی هوای فوق العاده‌ای داره الان مطمئنم فردا برگردم

خونه شلوغه اما اشکالی نداره حالم خوبه راستشو بخوای

واسه دانشگاه و اتفاق‌های این ۴ سال به هیچ

عنوان اما دلم واسه دخترایی که اینجا می‌شناختم

دوستایی که داشتم به خصوص فاطمه مهدیه بهاره نگین ثمین

دلم واسه همشون تنگ میشه واسه این لحظه‌هامون راستشو

بخوای یه ماجرایی هست که ممکنه آخر تابستون تو

شهریور ماه اتفاق بیفته خدا خدا می‌کنم

بشه ای خدا چی میشه اینم بش

ه بشه بشه بشه بشه

بشه بشه بشه بشه بشه بشه بشه


سال اخر دانشگاه کذایی

چند هفته تا فارغ التحصیلی

فارغ التحصیلی

فارغ ,التحصیلی ,مهدیه ,خیلی ,واسه ,چقدر ,فارغ التحصیلی ,راستشو بخوای ,بعدش رفتیم ,لباس فارغ
مشخصات
آخرین جستجو ها